حکایت
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ
بهانه بی جا
گدایی بر درخانه ای چیزی خواست.صاحب خانه از درون آواز داد:((معذور دار که اهل خانه اینجا نیستند))گدا گفت:((من پاره ای نان می خواهم نه صحبت اهل خانه)).
جواب درست
نابینایی درشب چراغی دردست وکوزه ای بردوش در راهی می رفت .فضولی به وی رسید:ای نادان روز وشب پیش تو یکسان است وروشنی وتاریکی درچشم تو برابر این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید وگفت:این چراغ نه از بهر خود بلکه از برای چون تو کوردلان بی خرد است تا به من پهلو نزنند وکوزه مرا نشکنند.
۹۴/۰۸/۱۰